معنی فاتح مقدونی

حل جدول

فاتح مقدونی

اسکندر


فیلیپ مقدونی

پدر اسکندر مقدونی


فاتح

پیروز

لغت نامه دهخدا

مقدونی

مقدونی. [م َ](ص نسبی) منسوب به مقدونیه: اسکندر مقدونی. و رجوع به مقدونیه شود.


فاتح

فاتح. [ت ِ] (ع ص) گشاینده. پیروز. ظفریاب. گیرنده ٔ شهر. || فتحه دهنده. (ناظم الاطباء).


فرعون مقدونی

فرعون مقدونی.[ف ِ ع َ ن ِ م َ] (اِخ) عنوان پادشاهان بطالسه ٔ مصر است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 2 ص 2161 شود.

فارسی به عربی

فاتح

فائز، فاتح

عربی به فارسی

فاتح

فاتح , غالب , پیروز , کشورگشا

فرهنگ عمید

فاتح

گشاینده کشورها در جنگ،
(قید) همراه با پیروز،
* فاتح شدن: (مصدر لازم)
پیروز شدن،
غلبه کردن بر دشمن،


مقدونی

از مردم مقدونیه،

فرهنگ معین

فاتح

(تِ) [ع.] (اِفا.) گشاینده، تصرف کننده، پیروز.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فاتح

پیروزمند

کلمات بیگانه به فارسی

فاتح

پیروزمند

فرهنگ فارسی آزاد

فاتح

فاتِح، گشاینده، بازکننده، فتح کننده، غلبه کننده، کشور گشا،

فارسی به آلمانی

فاتح

Gewinner (m), Sieger (m)

معادل ابجد

فاتح مقدونی

699

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری